حال خوب من
اس ام اس....پـ نـ پـ....خلاصه همه چی توشه

دیوار باران باران خورده ایست از جنس چوب برای نوشتن…
یادگاری میماند از توروی این دیوار…
دلتنگی هایت را رویش حک کن…شاید سبک شوی و دنیابر تو لبخند بزند…
فقط وقتی میای تو یادت باشه دیگه تنها نیستی..ماهمه باتوییم…حتی این دیوار باران خورده ی چوبی…




تاریخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

بالاخره لوک خوش شانس به واقعیت پیوست




تاریخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

 

       کرم ریزی دختری در دانشگاه تهران      

مرض داری مگه خوشت میاد تو جمع

    بر گرده قهوه ایت کنه




تاریخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

tell لیست تلفن دختر و پسرای ایرانی + طنز

 

 

 


 

 

لیست تلفن یک دختر
مامی
پاپی
امیر
امیر ۲
… امیر عشقم ۳
امیر ۴
ابجی
عباس
عباس ۱
… عباس عشقم ۲
عباس ۳
خاله مهتاب
سعید
سعید عشقم ۱
سعید عشقم ۲
سعید عشقم ۳
سعید ۴
خاله پریسا
علی
علی ۱
علی ۲
علی عشقم ۳
علی ۴

رویا خاله مهلقا

زید نسترن

استاد محترم یونی

پویا همسایه

رضا دامادمون

لیلا دختر دایی فرهاد

پسردایی آویزون


——————————————————- ————————————-
لیست تلفن یک پسر
بابا
مامان
خواهر
محسن
دایی
عمه
سحر عشقم
جواد قلیون
اصغر کباب
خاله ۱
خاله ۲
خاله

رضا تپل

سامان فیشو

محمد لره

سالار سیبیل

جوجه غلام

بابای عباس

مونا زید محمود

آبجی مونا

قهوه خونه رهگذر

موسی موتوری




تاریخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

جمله بسیار زیبای دوستت دارم به 24 زبان مختلف دنیا
جمله بسیار زیبای دوستت دارم به زبان های مختلف
۱- افغانی ……….……..صدقه تو شونوم!………….!Sadghe to shonom

2- انگلیسی …………….……..آی لاویو!……………………!I love you

3- ایتالیایی …………………………تی آمو!……………………..!Ti amo

4- اسپانیایی ………………….ته کویرو !………………………!Te quiro

5- آلمانی ………….…….ایش لیبه دیش!………………!Isch liebe dich

6- آلبانی ………….……………..ته دوه!…….………………….!Te dua

7- ترکی …….…………..سنی سویوروم!……………..!Seni seviyurom

8- پرتغالی ….…………….…….او ته آمو!………………….!Eu te amo

9- چینی ……….……………..وو آی نی!………………………!Wo ai ni

10- چکی ……..……….………میلوجی ته!…………………….!Miluji te

11- روسی ………………یا تبیا لیوبلیو!………………!Ya tebya liub liu

12- ژاپنی ……….…………آیشیتریو !…………….…………!Aishiteru

13- سویدی ….………یاگ السکاردای!……..………….!Yag Elskar dai

14- صربستانی …..……………….ولیم ته!……………………!Volim te

15- عربی ……..…………..انا بحیبک!…….………….!Ana Behibbek

16- فارسی..….…….….دوست دارم!……………….…..!Dooset daram

17- فرانسوی ……..……….ژ ت آیمه!…………………….….!Je t aime

18- فیلیپینی ….….………..ماهال کیتا!……………………..!Mahal kita

19- کره ای …………..سارانگ هیو!…………………….!Sarang heyo

20- لهستانی ….…………کوهام چو!……………………!Koham chew

21- مجارستانی..…………..سرتلک!…. ……………………..!Szeretlek

22- ویتنامی …….……….آن یه و ام!……………………..!An ye u em

23- یونانی ……..………….سغهپو!………………………!Sagha paw


24- یوگسلاوی ……………….یا ته وولیم!…………………….!Ya te vol





تاریخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

فوتبال +18 دوستان زیر 18سال نبینن بد آموزی داره         واسه دیدن  به ادامه مطلب بروید



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

پـَــ نــه پـَــ های خنده دار و جدید ارديبهشت 91

گدا : دستشو دراز کرده به مرده !
مَرده میگه : پول بدم ؟
گدا می گه : پَ نه پَ بزن قدش !
.
.
.
رفیقم اومده خونمون ! وضو گرفته میخواد نماز بخونه ! می پرسه قبله کدوم طرفه ؟!
میگم : میخوای نماز بخونی ؟!
میگه : پَ نه پَ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم !
.
.
.
رفتم ماشینو از پارکینگ بگیرم یارو میپرسه میرید داخل ؟
میگم پَ نه پَ دیگه مزاحمتون نمیشم فقط به ماشینم بگید من دم در منتظرشم !
.
.
.
ایستک خریدم ، در باز کن رو دادم به دوستم ، میگه : با این بازش کنم ؟!
میگم
پَ نه پَ ! روش راست کلیک کن ! اوپن ویت رو بزن ! با اینترنت اکسپلور بازش کن !
.
.
.
تو اتوبان داشتم با ۱۶۰ تا سرعت میرفتم ، کنترل نامحسوس ناغافل خفتم کرد ، زدم کنار، طرف گفت : کارت ماشین گواهینامه ، مدارک رو بش دادم گفت : این گواهینامته ؟
گفتم پَ نه پَ این علامت مخصوص حاکم بزرگ می تی کمانه ،احترام هم نمیخواد بذاری، فقط جانه هرکی دوست داری مارو بیخیال شو !
یه لبخنده ناجوری زد گفت : این که اعتبارش تموم شده ، تمدیش نکردی ، نه ؟
گفتم چی ؟ گواهی نامه رو میگی ؟
گفت پَ نه پَ علامت مخصوص حاکم بزرگو میگم ، حاکم بزرگ پاشو مهر نکرده !
جناب سروان بشینید کناره آقای می تی کمان ، ماشین رو ببرید پارکینگ !
.
.
.
حموم بودم ، مامانم می زنه به در، می گم بله ؟ می گه حمومی ؟
میگم
پَ نه پَ اینجا لندنه ، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوی !
میگه : در زدم بگم مهمونها اومدن دختراشون هم رفتن تو اتاقت داران با کامپیوترت کار میکنند ، لباس و حوله ات رو هم از پشت در برمیدارم که امشب رو لندن بمونی تا درک و فهم درست جواب دادن رو یاد بگیری ، آها یه چیز دیگه احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش میکنم !!
.
.
.
داشتم تلویزیون میدیدم .
بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعد به من میگه داشتی میدیدی ؟!
گفتم پَ نه پَ داشتم گرمش میکردم تا شما بیای ببینی !
منبع : سایت پاتوق۹۸
.
.
.
تو فرودگاه دارم با رفیقم حرف میزنم یارو داره رد میشه میپرسه : شما ایرانی هستین ؟
می گم :
پَ نه پَ ما چینی هستیم فقط روی ما فارسی ساز نصب کردن !
.
.
.
میخوایم بریم خونه جدیدمون ، مامانم میگه این همه اثاثو باید با کامیون ببریم ؟!
میگم: پَ نه پَ راست کلیک کن ، کات شون کن ، برو تو خونه جدیده پیست کن !
تصادف کردم، طرف شاگرد از جلو تا عقب کلا مرخص شده. عکسشو به دوستم نشون دادم. میپرسه: تصادف کردی؟ پـَـــ نــه پـَـــ دادم صافکاری اینجوریش کرده که راحت تر بتونم بپیچم تو کوچه
.
.
.
با دوستم طبقه سوم بودیم میپرسه آدم از اینجا بیوفته زمین، میمیره؟ پـَـــ نــه پـَـــ بیوفته زمین هوا میره، نمی دونی تا کجا میره …
.
.
.
زنگ زدم ١١٠ میگم دزد اومده خونمون؟ میگه چیزى برده؟  میگم پ نه پ الان نشسته تو پذیرایى منم دارم چایى دم میکنم. زنگ زدم شما هم تشریف بیارین دور هم باشیم
.
.
.
با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنمآمبولانس بیاد؟ پـَـــ نــه پـَـــ یه مشکل درون خانوادگیه، خودمون حلش میکنیم
.
.
.
رفتم قصابی میگم جیگر دارین؟ میگه جیگر گوسفند؟ پـَـــ نــه پـَـــ جیگر خودتووووووووووو با اون سیبیلای نازتتتتتتتتتت !!!
.
.
.
رفتم بچه خواهرمو از مهد کودک بیارم، مربیه میگه: میبریدش؟ پ نه پ همین جا میخورمش
.
.
.
صدای خرپفش بیچارمون کرده! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر و صدام اذیتت می‌کنه ؟ پـَـــ نــه پـَـــ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی‌!
.
.
.
رفتم بانک به کارمنده می گم : ببخشید شما صندوقدار هستید ؟
میگه پَ نه پَ ! هاچ بکم !
.
.
.
رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: زنته؟ میگم: پ ن پ دختر همسایمونه اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه!




تاریخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

بیائیم نخندیم . . .  www.RadsMs.com

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب

نخند

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.

نخند

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.

نخند

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.

نخند

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

 

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،

نخند

نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جارمی زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده




تاریخ: چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد. چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل! سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود.

چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.

آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.

جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.

وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…

آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…

دست شما درد نکند، بزرگوار!

سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!

آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن…

حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…


زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.

زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.

دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…

***

حاج مرشد!

جانم آقا سید؟

آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…

حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.

استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…

سید انگار فکرش جای دیگری است…

حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.

حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:

حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟

سبحان الله…

سید مکثی می‌کند.

بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!

حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.

زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.

به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله می‌گوید.

- خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.

زن، با تردید، راه می‌افتد.

حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!…

زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…

دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟

شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:

حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…

سید؛ ولی مشتری بود!

پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:

این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است…

تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!…

سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…

انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد…

***

چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!

سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد، نگاهش به نگاه مرد گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.

مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.

زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.

مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:

آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت…

آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!

این بار، نوبت باران چشمان سید است…سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند،به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند.

زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت…




تاریخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. 
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی ....

این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند ، ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد ، حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست ؟ 

بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید.




تاریخ: سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 156
بازدید دیروز : 224
بازدید هفته : 617
بازدید ماه : 999
بازدید کل : 722065
تعداد مطالب : 984
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1




javahermarket

Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما