یادته بهم گفتی:
هر وقت خواستی گریه کنی
برو زیر بارون که نکنه نامردی
اشکاتو ببینه و بهت بخنده..
گفتم:اگه بارون نیومدچی؟
گفتی:اگه چشات بباره
آسمون گریه اش میگیره..
گفتم:یه خواهشی دارم ازت
وقتی آسمون چشام خواست
بباره تنهام نذار؛گفتی:به چشم
حالا من دارم گریه میکنم و
آسمون نمیباره
توهم اون دور وایستادی و
داری بهم می خندی…..
فقر فقط عریانی نیست،
فقر فقط گرسنگي نيست،
فقر ، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میكند
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست،طلا و غذا
نیست،
فقر ، ذهن ها را مبتلا میكند!
فقر ، بشكه های نفت را در عربستان ، تا ته سر میكشد.
فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفته ي یك كتابفروشی می
نشیند
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، كه روزنامه های برگشتی را
خرد میكند.
فقر ، كتیبه ي سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند.
فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان
.انداخته میشود
فقر ، همه جا سر میکشد!
فقر اونجاست که پدری پول نداره برای بچه هاش نون بخره و به همین خاطر رو نداره
شب برگرده خونه و توی پارک می خوابه!
فقر اونجاست که دخترک از شرم مانتوی پاره اش لج می کنه و میگه دیگه نمیرم مدرسه.
فقر اونجاست که یه پسر نوجوان برای اینکه بتونه پول در بیاره خودش رو به شکل دختر
بچه در میاره، فقط بخاطر اینکه به دختر بچه بیشتر ترحم میکنن!
فقر اونجاست که برای سیر کردن شکمت مجبور بشی دست به دزدی و خود فروشی بزنی.
فقر اونجاست که …
فقر احساسه، احساس گفتنی نیست، شنیدنی نیست، دیدنی هم نیست، باید فقیر بود تا فهمید
احساس فقر یعنی چه…؟!
وقتی از پنجره دلت
به آسمون آبی خوبیهایت می نگرم
احساسی در درونم می گوید
کاش وسعت آبی لحظه هایت
مال من بود
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و........ خلاصه فریاد میزدم.
یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمیرسید هی میپرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید....
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و....
دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره....... دیگه نمیشنیدم!
خدایا چه کردی با من! این فرشته چی میگه؟!
حالا علت سکوت ناگهانیم رو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشم رو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! حتی بهم آدامس هم نفروخت!
هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه ! چه قدرتمند بود!!
مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!
(فرستنده : رویا از تهران)
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد ، هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
(فرستنده : سارا ب از تهران)
وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد .
(فرستنده : لاله از رشت)
فدای عزیزی که آتیش معرفتش ، جنگل بی معرفتها رو خاکستر میکنه !
(فرستنده : مینا از همدان)
هست را اگر قدر ندانی میشود بود و چه تلخ است هست کسی بود شود .
(فرستنده : بهجت از مشهد)
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن / ابتدای یک پشیمانیست حرف را نزن / گفته بودی چشم بردارم از چشمان تو / چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن .
(فرستنده : مینا از همدان)
خدایا مرا که آفریدی گارانتی هم داشتم ؟ دلم از کار افتاده !
(فرستنده : منیره)
چقدر در تاریکی ، مشق رفتن کنم ؟ بیا و تکلیف مرا روشن کن !
(فرستنده : نازنین دختر)
نازنین ، با تو قند پهلو می شود تلخی آغوشم !
(فرستنده : منیره از سمیرم)
دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است ، گاهی فکر میکنی تمام شده ، اما یک دفعه همه ات را آتش میزند .
(فرستنده : مجنون از اردبیل)
مرداب از رود پرسید : چه کرده ای که این چنین زلالی ؟ رود گفت : گذشتم !
(فرستنده : حسین از زاهدان)
گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد / چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد .
(فرستنده : دلگیر)
حرارت لازم نیست ، گاهی از سردی نگاهت میتوان آتش گرفت .
(فرستنده : منیره)
بیراهه هم برای خودش راهیست وقتی من را به تو برساند و حوصله چه زود بی طاقت می شود در ادامه ی راهی که به تو ختم نمی شود .
(فرستنده : منیره)
به اندازه ی چشمان کفتربازی که کفترش بر بام دیگری نشسته ، بیقرارتم !
(فرستنده : نازنین دختر)
دلم میخواهد ویرگول باشم تا وقتی به من میرسی ، مکث کنی !
(فرستنده : شیرین از تهران)
دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش .
(فرستنده : مژگان)
کلافه شدن یعنی : دلتنگ کسی باشی که نیست و حوصله ی کسی را نداشته باشی که هست !
(فرستنده : احمد از اراک)
با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود / از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود .
(فرستنده : نسترن از دودانگه)
میگن پنجره ی دل آدمای مهربون رو به خدا باز میشه ، از اون پنجره من رو هم دعا کن .
(فرستنده : منیره)
لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد .
(فرستنده : مریم) تقدیم به هستیم حمید .
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی / دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن .
(فرستنده : شیرین از تهران)
دلم درد میکند ، انگار خام بودند خیالهایی که به خوردم داده بودی .
(فرستنده : دلگیر)
کاش نامت را با خط بریل مینوشتند ، صدا کردنت کافی نیست ، شکوه اسم تو را باید لمس کرد !
(فرستنده : فریبرز خسروی از لامرد)
آدم بدون دوست ، چون کتاب بدون جلد است !
(فرستنده : ریضا از ترکمانچای)
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند .
(فرستنده : سامان غلام از میاندوآب)
انسانهای خوب همانند گلهای قالیند ، نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !
(فرستنده : بهزاد)
چه فرقی دارد ، شهر ما خانه ی ما باشد یا نباشد ؟ وقتی تو نه در شهر ما هستی و نه در خانه ی ما !
(فرستنده : **۰۹۳۵۵۵۳۸۷)
دلم برایت تنگ شده است ، چه از طول ، چه از عرض و چه از ارتفاع ، می دانم تقصیر تو نیست ، قطعا تقصیر اشکال هندسی ست .
(فرستنده : مریم از لامرد)
دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه / که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه .
(فرستنده : مجنون اردبیل)
هربار که کودکانه دست کسی را می گرفتم ، گم میشدم ، حالا آنقدر که در من هراس گرفتن دستی است ، اضطراب گم شدن نیست !
آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز
آخر مراشناختی ای چشم آشنا
چون سایه دیگر از چه گریزان شوم ز تو
من هستم آن عروس خیالات دیر پا
چشم منست اینکه در او خیره مانده ای
لیلی که بود ؟ قصه چشم سیاه چیست ؟
در فکر این مباش که چشمان من چرا
چون چشمهای وحشی لیلی سیاه نیست
در چشمهای لیلی اگر شب شکفته بود
در چشم من شکفته گل آتشین عشق
لغزیده بر شکوفه لبهای خامشم
بس قصه ها ز پیچ و خم دلنشین عشق
در بند نقشهای سرابی و غافلی
برگرد ، این لبان من این جام بوسه ها
از دام بوسه راه گریزی اگر که بود
ما خود نمی شدیم چنین رام بوسه ها !
آری ، چرا نگویمت ای چشم آشنا
من هستم آن عروس خیالات دیر پا
من هستم آن زنی که سبک پا نهاده است
بر گور سرد و خامش لیلی بی وفا
در آستانه انتشار اولین آلبوم رسمی مهدی یغمایی و به گفته عوامل تولیدآن، یک تک آهنگ جدید با صدای این خواننده محبوب و خوش صدا منتشر خواهد شد.پس از موفقیت کم نظیری که حنیفی در تنظیمات و آهنگسازی قطعات " محمد رضا عیوضی " داشت، انتظار می رود با ترکیب هنر مهدی یغمایی و این آهنگساز نیز بار دیگر شاهد یک اتفاق جدید در بازار موسیقی طی روزهای آینده باشیم.از صدای مهدی یغمایی تا قبل از این در آثار گروه "ژوان" و نیز آلبوم های گروهی "سلام آقا" و "دلصدا" شنیده بودیم، این خواننده در حال حاضر مراحل پایانی تهیه ی نخستین آلبومش را سپری می کند. آلبومی که با توجه به همکاری با آهنگسازان صاحب نام و صدای منحصر بفرد او، می تواند آینده ی خوبی برایش رقم بزند
وبلاگ حال خوب من
شهادت حضرت فاطمه(س)را
به همه ی شیعیان ایران و جهان تسلیت عرض میکند
اگه بری از این قفس، کاره دلم تمومه
خودت بگو دوای زخمه قلبِ من کدومه
نفس کشیدن بعد تو، برای من حرومه
مادر مادر، چرا امشب بی تابی
مادر مادر، دیگه آروم می خوابی
ای دل ای دل
امون از دست این دل
غبار سرد احتضار، تیممه وضوته
ترانه های انتظار، تو تنگی گلوته
انگار که آغوش نبی، دوباره رو به روته
مادر مادر، همه خونه خاموشه
مادر مادر، چرا بستر گُل پوشه
بغضی که تو سینته، امشب دیگه رها کن
به جای صبر من یه کم، برا خودت دعا کن
یه بار دیگه به چشمای کبوده من نگاه کن
مادر مادر، تو و قلب شیدایی
مادر مادر، من و زخم تنهایی
چرا برا عیادتت، ستاره ها بیدارن
از آسمون فرشته ها به خونه مون می بارن
امشب گُلای خشک باغچه مون، چه بی قرارن
مادر مادر، دل زینب پُر خونِ
مادر مادر، می خوای بری از خونه
مادر مادر، چرا امشب بی تابی
مادر مادر، دیگه آروم می خوابی
ای دل ای دل
امون از دست این دل
چند روز پیش وقتی داشتم تو فضای ذهنم قدم می زدم،
ناگهان به یک آدم برخوردم خیلی قیافه عجیبی داشت امّا می خندید یک نیشخند به من زد و رد شد
پشت کاپشنش نوشته بود:
من خودم را گم کرده ام
هر کس خود من را پیدا کرد هر چه زودتر به من خبر بدهد ،
خیلی جالب بود یک آدمی هم پیدا شده بود که فهمیده بود خودش رو گم کرده
به فکر فرو رفتم و با لحن شکاکانه ای به خودم گفتم : تو چی ؟؟
دیدم من خودم رو با خیلی چیزهای که امروزه در این مدرنیته مطرح است جایگزین
کرده ام و تازه فکر می کنم بله دیگه ما خیلی کارمون درسته و حرف نداریم
به خودم گفتم : امروزه
خودم = پولم!!
خودم = لباسم و مقامم!!
خودم = حرفم و تفکرم!!
خودم = آنچه مردم می گویند : تا من این جوری باشم!!
خودم = این جوری که نمیشه ، مردم چی می گویند!!
خودم = کارم !!
امّا کسی به من نگفته بود
خودم = انسانیت،مردانگی،آزاد اندیشی
به خودم گفتم : از فردا باید همه آدمها رو بیدار کنم
باید مثل همون آدمه بنویسم پشت کاپشنم آقا من خودم رو گم کرده ام