حال خوب من
اس ام اس....پـ نـ پـ....خلاصه همه چی توشه

روزی سعدی از محلی عبور می کرد فرد شروری به ایشان جسارت نمود سعدی دو درهم به او بخشید حضار اعتراض کردند که در قبال توهین جایزه به او می دهی ؟ سعدی گفت : بگذار از ما نخورده باشد...چند روز گذشت یکی ازسرهنگان  لشکر از همان محل عبور می کرد. شرور پیش خود گفت : سعدی که فردی تهیدست بود دو درهم به من داد این سرهنگ است قطعا" جایزه بهتری خواهم گرفت . پیش رفت وهمین جسازت وتوهین را به سرهنگ نمود سرهگ  دستور داد صد تازیانه بر وی نواخته و او را  راهی دارالمجانین کنند.




تاریخ: شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

سالها پیش مرد مومن هنگامی که از سر کار برمیگشت و داشت وارد خانه اش میشد صدایی به گوشش

رسید:«ببخشید!با شما کار داشتم»

وقتی مرد نگاه کرد دید پیرمرد نفت فروش محله شان است.او دبه های نفت را داخل گاری میگذاشت و در

کوچه ها میچرخید و فریاد میزد:«نفتیه نفتی!»

مرد گفت:«چه کار داری؟»

نفت فروش گفت:«میدانید که شما ۲۰ روز است عوض شده اید؟»

مرد تعجب کرد و گفت:«چطور مگه؟»

نفت فروش گفت:«چون ۲۰ روز است وقتی سلام میکنم جواب خوبی به من نمیدهید.

چوم قبل از این حالم را میپرسیدی٬از همسر و فرزندانم خبر میگرفتی٬میخندیدی!»

مرد باز گفت:«خب چطور مگه؟»

نفت فروش گفت ۲۰ روز است که شرکت گاز آمده و گاز شما را وصل کرده است!»

مرد کمی فکر کرد و نفت فروش ادامه داد:«میدانستید سلام شما بوی نفت میداد؟

لابد وقتی به نانوایی و قصابی میروید سلامتان بوی نان و گوشت میدهد!؟»

مرد داخل خانه شد و با خود درباره عبادت هایش فکر میکرد...!!!

کتاب دوستی که هیچوقت نمیمیرد!




تاریخ: شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

مرجع خبری پرسپولیس : دور رفت از مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا شب گذشته با برگزاری دو دیدار خاتمه یافت.

به گزارش مرجع خبری پرسپولیس؛ شب گذشته در حساس ترین بازی این مرحله تیم فوتبال میلان ایتالیا در سن سیرو میزبان شاگردان پپ گواردیولا بود که در پایان به تساوی بدون گل دو تیم انجامید.

اما در جنوب فرانسه المپیک مارسی از بایرن مونیخ پذیرایی کرد که در پایان مونیخی ها با پیروزی 2 بر صفر نیمی از راه صعود را طی کردند. ماریو گومس 44 و آرین روبن 69 گلزنان بایرن در این مسابقه بودند. 

سه شنبه شب و در شب نخست دور رفت مرحله یک چهارم نهایی این مسابقات شاگردان خوزه مورینیو در قبرس به مصاف آپوئل نیکوزیا رفتند و در نهایت با درخشش کریم بنزما و ریکاردو کاکا به یک پیروزی بی دردسر دست یافتند.

کریم بنزما 2 بار و ریکاردو کاکا گلزنان رئال در جریان پیروزی 3 بر صفر کهکشانی ها در این مسابقه بودند. 

 

در دیگر دیدار این مرحله هم چلسی در خانه بنفیکا لیسبون با تک گل سالومان کالو به پیروزی رسید تا کار سختی برای صعود به جمع 4 تیم پایانی مسابقات نداشته باشد.





تاریخ: جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

حس غریبی ست دوست داشتن وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن ..... وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده به بازی اش میگیریم ..... هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر ! هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!.... تقصیر از ما نیست ... تمامی قصه های عاشقانه این گونه به گوشمان خوانده شده اند !!!




تاریخ: جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

باز هم میخواهم بنویسم از مهمانی دیشب من و دل ، که بی شک جای تو خالی بود ! از مستی و بی قراری ام ، که نگاهم در عطش دیدار تو بود ! از نقاشی کلمات بر بوم دلم ، که واژه ها برای بیان حرف دلم حقیر بود ! از همه چیز که دست به دست هم داده بودند تا دوباره قلم را بردارم ، با او آشتی کنم و اینها همه به خاطر تو بود ! برای تو ... به راستی تو کیستی؟! تو کیستی که دنیایم را در هاله ی چشمانت می بینم اگر دور از تو باشم ، نهال وجودم پرپر می شود ... و اگر با تو باشم ، از لحظه های سرد تنهایی می گریزم و به تو پناه می آورم ... نمی دانم ...! ای کاش ، ای کاش تو نیز دلتنگم باشی ... ای کاش تو نیز عشقت را به من هدیه دهی تا من تمام روزهای زندگیم را ، بدون هیچ واهمه ای به پای تو بریزم...




تاریخ: جمعه 11 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

 

 

یه استاد اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح می‌داد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند.
برای مثال خانه مونث هستش و مداد مذکر

یک دانش آموز پرسید "جنسیت کامپیوتر چیه"
معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد:
آقایان و خانم‌ها و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.
از هر گروه خواسته شد ٤ دلیل برای توصیه‌شان بیاورند ...

 

 

 



گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه چون:

١) هیچ کس غیر از سازندگان‌شان از منطق داخلی‌شان سر در نمی‌آورد .

٢) زبان فطری‌شان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست .
٣) حتی کوچک‌ترین اشتباه در حافظه طولانی مدت‌شان باقی می‌ماند تا زمانی آن را به یاد بیاورند (به رخ بکشند)؛
٤) به محض این که به یکی از آنها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.


گروه خانم‌ها به این نتیجه رسیدند که جنسیت کامپیوتر باید مذکر باشد چون:
١) اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول باید روشنشون کنی .
٢) اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن .
٣) از اونها انتظار حل مشکلات میره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن .
٤) به محض این که نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می‌کنی، می‌فهمی اگه یکمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری می‌تونستی داشته باشی.


شما هم دلیلی دارید ؟ به نظر شما کدوم گروه برنده شدن ؟!

 

 




تاریخ: پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

 

 

به مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان...
میگه: یعنی زن میخوای پدرسوخته؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم.



صبح پاشدم به زور، دارم لباس میپوشم، بابام میگه کلاس داری؟! میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ نگران لباسم شدم پاشدم ببینم هنوز اندازمه یا نه



به داداشم میگم برو عصای آقاجون رو بیار؛
میگه آقاجون میخواد بره مگه؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ؛ میخواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه !

 



سر امتحان برگه تقلبم و در آوردم دارم مینویسم
مراقبه دیده میگه تقلبه؟؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ دعای
ابوحمزه ثمالیه




رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم،
مربیه میگه: بچه رو میبریدش؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ همینجا میخورمش





کمرم درد می کنه یه پارچه بستم بهش.
داداشم میگه کمرت درد می کنه؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ می خوام ادای داداش کایکو رو در بیارم.




به دوستم میگم یه ذره حجابتو درست کن ... میگیرن !
میگه کی ؟ پلیس ؟
پَـــ نَ پَــــ دست اندرکاران شبکه فشن تی وی




سر کلاس دستمو بلند کردم استاد میگه سوال داری ؟
پَــ نَ پَـــ " های هیتلر"




زنگ زدم به استاد، میگه چیه نمره میخوای؟
میگم پَـــ نَ پَـــ زنگ زدم ببینم فحش هایی که به خواهر مادرت دادم دلیوری شده یا نه؟




رفتم به همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟
می گه می خوای غذا درست کنی؟
پَـــ نَ پَـــ می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره




تی شرت « دی اند جی » پوشیدم ...داداشم میگه « دولچه ، گابانا » ست؟ میگم
پَـــ نَ پَـــ « داوود و غفوره »



داریم 10 نفری بازی شبکه ای میکنیم
اومده میگه جدی حال میده؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ اسکولیم! عذاب داره اما میخوایم تهذیب نفس کنیم




تاریخ: پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

     خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!!

 

   بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم...

 

         بیا تا دل کوچــــــــــکم را

 

    خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..!

 

           خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..

 

   که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!

 

     بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن...

 

        که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!

 

         خدایـــا کمـــک کـــن :

 

    که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد...

 

                کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش...

 

               مبـــادا بمیـــرد...!!!

 

    خــــدایــا دلــــــم را

 

     که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت...


    اگر چه شــــــکســــــته!!!

 

                       شبــــی می فرســــتم بــرایــت...!!!




تاریخ: پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)


 

باز باران، بی طراوت، کو ترانه؟!

 سوگواری ست،رنگ غصه، خیسی غم،
می خورد بر بام خانه، طعم ماتم.

 یاد می آرم که غصه،قصه را می کرد کابوس،بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.

می دویدم، می دویدم، توی جنگل های پوچی، زیر باران مدیحه، رو به خورشید ترانه، رو به سوی شادکامی.

می دویدم، می دویدم، هر چه دیدم غم فزا بود، غصه ها و گریه ها بود،
بانگ شادی پس کجا بود؟

این که می بارد به دنیا، نیست باران، نیست باران، گریه ی پروردگار است،
اشک می ریزد برایم.

می پریدم از سر غم، می دویدم مثل مجنون، با دو پایی مانده بر ره
از کنار برکه ی خون.

باز باران، بی کبوتر، بوف شومی سایه گستر، باز جادو، باز وحشت،
بی ترانه، بی حقیقت، کو ترانه؟! کو حقیقت؟!

هر چه دیدم زیر باران، از عبث پر بود و از غم، لیک فهمیدم که شادی
مرده او دیگر به دلها، مرده در این سوگواری…




تاریخ: پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)

باز يك غزل حكايت كسي كه عاشق است باز ما و كشف خلوت كسي كه عاشق است در سكوت، چشم دوختن به جاده هاي دور باز انتظار: عادت كسي كه عاشق است دستهاي التماس ما گشوده پس كجاست دستهاي با محبت كسي كه عاشق است باز هم سخن بگو سخن بگو شنيدني است از زبان تو حكايت كسي كه عاشق است من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش مثل حسن بينهايت كسي كه عاشق است بغضهاي شب هميشه سهم نااميدهاست خنده هاي صبح: قسمت كسي كه عاشق است شاخه ها- خداكند به دست باد نشكنند عشق يعني استقامت كسي كه عاشق است اي شما كه دل نمي دهيد و ايستاده ايد در خيال كشف خلوت كسي كه عاشق است- منتظر نايستيد ، نوبت شما كه نيست نوبت منست ، نوبت كسي كه عاشق است




تاریخ: پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط محمدمهدی(مهراد)
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 170
بازدید دیروز : 237
بازدید هفته : 407
بازدید ماه : 789
بازدید کل : 721855
تعداد مطالب : 984
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1




javahermarket

Online User
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما