به بقاله می گم هزاری بهتر از این نداری؟ میگه پاره س؟ پَـــ نَ پَـــ، امام توش خوب نیفتاده !
به استاد ماکت ساختمون دارم نشون میدم برگشته میگه پله هم دار : میگم پـَـــ نــه پـَـــ با قلاب میرن بالا
طرف داره مثل باد ميدوه آرتين ميگه حتمآ از اتوبوس جا مونده گفتم پـَـــ نــه پـَـــ از صف عابر بانك جا مونده چون يارانه رو ريختن
شب جمعه ای دارم شکلات خیرات میکنم طرف یدونه برداشته خیلی جدی میگه یدونه فاتحه بفرستم؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ یه مشت بردار یه جزء قرآن بخون
شیشه رفته تو دستم دارم جیق میزنم به دوستم میگم در بیار میگه..شیشه رو گفتم پـَـــ نــه پـَـــ ادای منو!!
رفتم تو صف پمپ بنزین , بعد از ۴۰ دقیقه که نوبتم شده مامور پمپ بنزین میگه اومدی بنزین بزنی؟ میگم : پـَـــ نــه پـَـــ داشتم رد میشدم گفتم بیام ببینم در باکم سمت چپه یا راسته
یکی از بستگان دوستم فوت کرده بود . رفته بودم بهشت زهرا . واستاده بودم سر قبر یکی اومد گفت : اومدی فاتحه بدی ؟ گفتم : پـَـــ نــه پـَـــ واستادم اگه زنده شد با بیل بزنم بمیره
شیراز بودم...سرمو کردم تو تاکسی آقا کریمخان میرید؟؟ دختره عقب نشسته بود گفت پـَـــ نــه پـَـــ کریمخان نمیرید! اصلا کریمخان دستشویی نمیرفت..!
به بابام میگم: بابا تو سفارت انگلیس کار پیدا کردم. میگه: به عنوان مترجم؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ میرم بالا پشت بوم سفارت، روزایی که باد نمیاد، پرچم انگلیس رو فوت میکنم!
تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟ مبگه پـَـــ نــه پـَـــ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند
مرجع خبری پرسپولیس : کاپیتان تیم پرسپولیس گفت: مقابل فجرسپاسی مغرور نبودیم بلکه تمرکز لازم را نداشتیم و ۳ گل یکجور خوردیم.
مهدی مهدویکیا ادامه داد: فکر میکنم اصلاً تمرکز لازم را نداشتیم. ۳ گل شبیه به هم خوردیم که نشان میدهد تمرکز لازم را نداشتیم. با حریفی بازی کردیم که دونده، جنگنده و بسیار جوان بود.
وی در مورد اینکه بازیکنان پرسپولیس ظاهراً مغرور بودند، گفت: مغرور نبودیم بلکه تمرکز لازم را نداشتیم. تصور میکنم هنوز در حال و هوای دربی بودیم که با سه شوت از راه دور دروازه ما باز شد. شاید در روزهای دیگر چنین توپهایی گل نشود اما امروز خط هافبک ما فشاری روی خط هافبک فجر نیاورد و تمرکز تیمی ما پایین بود.
این بازیکن در مورد داوری مسابقه تصریح کرد: داور در صحنهای که بازیکن ما پاس به عقب داد خطای دروازهبان را گرفت که این خطا درست نبود اما در کل داور بد نبود. ما به خودمان باختیم نه داوری.
مهدویکیا در مورد اینکه پرسپولیس میتواند این شکست را جبران کند یا نه، گفت: به دنبال برطرف کردن نقطه ضعف هستیم. امروز روز بدی برای پرسپولیس بود هیچکس انتظار نداشت ما در ورزشگاه آزادی از فجر شکست بخوریم اما فوتبال همین است.
لعنت به مستراحی که برچسب قرمز و آبی شیرش برعکس خورده باشد.
لعنت به مستراحی که سوسک ها بدون اطلاع و هماهنگی سرشان را از چاه بیرون بیاورند.
لعنت به مستراحی که مرکز کانونی تحدّب کاسه اش روی صورت آدم باشد.
لعنت به مستراحی که قبل از نشستن کسی درش را بزند.
لعنت به مستراحی که آبش برود و آفتابه اش خالی باشد.
لعنت به مستراحی که پشت درش نوشته باشند: «لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان ب... .»
لعنت به مستراحی که صدا را 56 مرتبه اکو کند.
لعنت به مستراحی که شیلنگش از هفت جا سوراخ شده باشد.
لعنت به مستراحی که سر شیلنگش همیشه توی چاهش افتاده باشد.
لعنت به مستراحی که فاصله کاسه اش از دیوار پشتی فقط یک سانت باشد.
لعنت به مستراحی که فشار شیر آبش مثل شیر سماور است.
لعنت به مستراحی که بدون آن بنی بشر هیچ چی نیست
گله ميكرد ز مجنون ليلي - كه شده رابطهمان ايميلي
حيف از آن رابطهي انساني - كه چنين شد كه خودت ميداني
عشق وقتي بشود داتكامي - حاصلش نيست به جز ناكامي
نازنين خورده مگر گرگ تو را - برده يا داتنت و داتارگ تو را
بهرت اي ميل زدم پيشترك - جاي سابجكت نوشتم : به درك
به درك گر دل من غمگين است - به درك گر غم سنگين است
به درك رابطه گر خورده ترك - قطع آن هم به جهنم به درك
آنقدر دلخورم از اين ايميلم - كه به اين رابطه هم بي ميلم
مرگ ليلي نت و مت را ول كن - همه را جاي OK كنسل كن
OFF كن كامپيوتر را جانم - يار من باشد و ببين من ON ام
اگرت حرفي و پيغامي هست - روي كاغذ بنويس با دست
نامه يك حالت ديگر دارد - خط تو لطف مكرر دارد
خسته از Font و ز Format شدهام - دلخور از گردالي @ (ات) شدهام
كرد ريپلاي به ليلي مجنون - كه دلم هست از اين سابجكت خون
باشه فردا تلفن خواهم كرد - هر چه گفتي كه بكن خواهم كرد
زودتر پيش تو خواهم آمد - هي مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتي تو عزيزم ليلي - ديگر از من نرسد ايميلي
نامهاي پست نمودم بهرت - به اميدي كه سرآيد قهرت...
اینم از نامه لیلی به مجنون
دختر بودن يعني كله قند و لي لي لي لي ...
دختر بودن يعني الگوي خياطي وسط مجله هاي درپيت
دختر بودن يعني هموني باشي كه مادر و خاله وعمه ت هستن
دختر بودن يعني " دخترو رو چه به رانندگي ؟ "
دختر بودن يعني " شنيدي شوهر سيمين واسه ش يه سرويس طلا خريده 12 ميليون ؟"
دختر بودن يعني بايد فيلم مورد علاقه تو ول كني پاشي چايي بريزي
دختر بودن يعني نخواستن و خواسته شدن
دختر بودن يعني حق هر چيزي رو فقط وقتي داري كه تو عقدنامه نوشته باشه
دختر بودن يعني "ببخشيد ميشه جزوه تونو ببينم ؟"
دختر بودن يعني " به به خانوم خوشگل....هزار ماشالااااااا"
دختربودن يعني " برو تو ، دم در واي نستا"
دختر بودن يعني لباست 4 متر و نيم پارچه ببره كه آقايون به گناه نيفتن
دختر بودن يعني "خوب به سلامتي ليسانس هم كه گرفتي ديگه بايد شوهرت بديم"
دختر بودن يعني "كجا داري ميري؟"
دختر بودن يعني " تو نميخواد بري اونجا ، من خودم ميرم "
دختر بودن يعني "كي بود بهت زنگ زد؟! با كي حرف ميزدي؟"
دختر بودن يعني اجازه گرفتن واسه هرچي ، حتي نفس كشيدن...
{پسرا خوشحال نشین شماها بد ترین}
اوه الان دعوا میشه
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه
عشق دلیل میخواد؟
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
"ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم
"سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما
مرجع خبری پرسپولیس : سرمربی پرسپولیس پس از شکست خانگی مقابل فجرسپاسی گفت: بازی با استقلال از لحاظ بدنی خیلی ما را تخلیه کرد.
مصطفی دنیزلی پس از شکست برابر فجر سپاسی در پاسخ به این سوال که غرور باعث این شکست شد یا اشتباهات فردی گفت: فقط آثار فکری نبود و از نظر بدنی خیلی افت داشتیم. بازی با استقلال از لحاظ بدنی خیلی ما را تخلیه کرد. تیمی که از فرصت ها خوب استفاده کند آن روز را با موفقیت پشت سر می گذارد. همان قدر که ما فرصت شوت زدن به رقیب دادیم آنها به ما ندادند و خوب کار کردند.
وی افزود: بعد از دو بر دو می توانستیم برنده باشیم. در ۵ دقیقه آخر ۵ موقعیت گل را از دست دادیم. کار خوب گلر حریف و کم دقتی در زدن ضربات آخر باعث ثبت این نتیجه شد.
دنیزلی در خصوص اینکه شرایط نوسانی و سینوسی در پرسپولیس وجود دارد تاکید کرد: نتایج ما زیگزاگ و سینوسی هست و باید به ثبات برسیم. اگر بخواهیم به برخی استراحت دهیم شرایط جور در نمی آید و چون خیلی پشت هم بازی می کنیم مجبور هستیم از تعدادی از بازیکنان به صورت مداوم استفاده کنیم.
سرمربی پرسپولیس ادامه داد: بعد از بازی با استقلال با هر تیمی بازی می کردیم چنین خطری ما را تهدید می کرد. فجر از تیم هایی است که بیشترین دوندگی را دارد اما نکته بازی امروز این بود که تمام توپ هایی که از پشت محوطه زده شد به دروازه ما رفت. اصطلاحی در فوتبال وجود دارد که می گوید توپ باید شما را دوست داشته باشد، ضرباتی که ما زدیم گل نشد اما ضربات راه دور آنها تبدیل به گل شد. نکته این بازی این بود که اجازه دادیم این موقعیت ها ایجاد شود و آنها راحت با توپ بازی کردند.
وی درباره عملکرد هوشیار دروازه بان پرسپولیس و اینکه چقدر امیدوار به ترمیم اوست، خاطرنشان کرد: باید روی این موضوع خیلی کار کنیم. به خصوص روی این توپ هایی که از راه دور زده می شود. روز بد هوشیار بود ولی مهمتر از آن، این است که نباید موقعیت می دادیم تا این قدر شوت بزنند.
دنیزلی در ارتباط با اینکه چرا اجازه شوت زنی به حریف دادند و آیا کسی کم کاری کرد، اظهار داشت: در بین دو نیمه توضیح می دهیم و توصیه میکنیم ولی از بیرون زمین منتقل کردن این صحبت ها راحت نیست. این موضوعی است که باید آن را برطرف کنیم و خیلی روی آن تاکید داریم.
وی در خصوص اینکه شاید تمرینات مربی گلرها ضعیف است گفت: این گونه نیست و آنها خیلی کار می کنند. روی توپ های نزدیک و دور کار می کنند اما اتفاق همیشه رخ می دهد و در فوتبال طبیعی است. امروز نه به صورت فردی بلکه به صورت تیمی دچار نوسان زیادی بودیم.
سرمربی پرسپولیس بار دیگر در خصوص مشکل دروازه بانی این تیم توضیح داد و گفت: در این شرایط اینکه چقدر بتوانیم بازدهی این دروازه بانان را در بازی بالا ببریم مشخص نیست. خبرنگاری پرسید آیا حل می شود و دنیزلی گفت: باید این فصل را با آنها کنار بیایم. باید به آنها نشان دهیم که اشتباهاتی می کنند اما باید بپذیریم که آنها گلرهایمان در این فصل هستند.
یکی از مریدان شیوانا مرد تاجری بود که ورشکست شده بود. روزی برای تصمیم گیری در مورد یک موضوع تجاری نیاز به مشاور بود. شیوانا از شاگردان خواست تا آن مرد تاجر را نزد او آورند. یکی از شاگردان به اعتراض گفت: اما او یک تاجر ورشکسته است و نمی توان به مشورتش اعتماد کرد. شیوانا پاسخ داد:.....
شکست یک اتفاق است. یک شخص نیست! کسی که شکست خورده در مقایسه با کسی که چنین تجربه ای نداشته است ، هزاران قدم جلوتراست. او روی دیگر موفقیت را به وضوح لمس کرده است و تارهای متصل به شکست را می شناسد. او بهتر از هر کس دیگری می تواند سیاهچاله های منجر به شکست را به ما نشان دهد.وقتی کسی موفق می شود بدانید که چیزی یاد نگرفته است! اما وقتی کسی شکست می خورد آگاه باشیدکه او هزاران چیز یاد گرفته است که اگر شجاعت خود را از دست نداده باشد می تواند به دیگران منتقل کند. وقتی کسی شکست می خورد هرگز نگوئید او تا ابد شکست خورده است! بلکه بگوئید او هنوز موفق نشده است.
روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: ....
این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، به فرمان خدا او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد! تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان.
مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد که تبدیل به ابری بزرگ شود و آن چنان شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خـُرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!