اشتباه اول من و تو یک نگاه بود
عشق ما از اولین نگاه اشتباه بود
گر چه باورت نمی شود ولی حقیقتی است
اینکه کلبه ی من از غم تو روبراه بود
می دویدم و میان کوچه جار می زدم
های های گریه بود و اشک و درد و آه بود
گاه گریه می شدیم گاه خنده مثل شوق
این هم از تب همان نگاه گاه گاه بود
جنگ بر سر من و خدا و عشق بود
سیب بی گمان در آن میانه بی گناه بود
هر کجای شب که مثل سایه پرسه می زدیم
گردی از عبورسرد آفتاب و ماه بود
آفتاب من تویی و ماه من بگو چرا
با حضور آفتاب روز من سیاه بود
اهل شکوه نیستم وگرنه آنهمه غروب
بر غریبی من و تو بهترین گواه بود
زیر چتر سایه ی تو خیس گریه می شوم
مثل آن زمان که دل هنوز سربراه بود
هرچه می دوم به انتهای خود نمی رسم
مانده ام کجا کجای کار اشتباه بود ...............
نظرات شما عزیزان: